جدول جو
جدول جو

معنی ابومحمد راسبی - جستجوی لغت در جدول جو

ابومحمد راسبی
(سِ)
عبدالله بن محمد مکنی به ابومحمد. از مشاهیر فضلای عارفان اواسط قرن چهارم هجرت و مولد و مسکن و مدفن او بغداد بوده و زمان مقتدر (متوفی 320 هجری قمری) و چند خلیفه عباسی بعد از او را درک کرد. از کلمات اوست که در شرح محبت گفته: المحبه اذا ظهرت افتضح فیها المحب و اذا کتمت قتل المحب. وی در سال 367 هجری قمری درگذشت. (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مُ حَمْ مَ)
شاطبی. قاسم بن فیره بن ابی القاسم خلف بن احمد الرعینی الشاطبی الضریر. ابن خلکان گوید: او صاحب قصیدۀ حرزالامانی و وجه التهانی در قراآت است و عده ابیات این قصیده 173 بیت است و در آن قصیده ابداعی تمام بکار رفته است و او مایۀ قراآن زمان است و کمتر کسی است که شغل قرائت ورزد و از پیش این قصیده از بر نکند و آن مشتمل بر رموز عجیبه و اشارات خفیۀ لطیفه است و گمان نمی کنم کسی پیش از او بدین اسلوب در این معنی قصیده ای کرده باشد و گویند که او میگفت هیچکس این قصیدۀ من نخواند جز آنکه خدای عزوجل او را نفعی ارزانی کند چه من این قصیده را مخلصاً تعالی گفتم و نیز اورا قصیده ای است در 500 بیت و هرکه آن قصیده حفظ کنداحاطه بهمه کتاب التمهیدبن عبدالبرّ یابد و او عالم بکتاب خدای تعالی در قرائت و تفسیر و عالم بحدیث ومبرز درآ ن بود و هرگاه صحیح بخاری و مسلم و موطّاء بر وی میخواندند او از حفظ بتصحیح نسخ می پرداخت و از نکته ها مواضع لازمه را مشحون میداشت و او اوحد مردم زمان خود در علم نحو و لغت و عالم بعلم رؤیا و نیکوقصد و مخلص در گفتارها و کردارهای خویش بود. قرآن کریم را بروایات بر ابی عبدالله محمد بن علی بن محمد بن ابی العاص النفری المقری و ابی الحسن علی بن محمد بن الهذیل اندلسی قرائت کرد و حدیث از ابی عبدالله محمد بن یوسف بن سعاده و ابی عبدالله محمد بن عبدالرحیم خزرجی و ابوالحسن بن هذیل و حافظ ابی الحسن بن النعمه و غیر آنان شنیدو خلقی کثیر به وی منتفع شدند و من عده بسیاری از اصحاب وی را بدیار مصریه دیدم او از فضول کلام اجتناب داشت و جز بضرورت سخن نمیگفت و با هیئتی حسنه و خشوعی و استکانتی تمام باطهارت بمجلس اقراء می نشست و دردردها و بیماریهای شدید هیچگاه شکایت و ناله نمیکردو چون از حال وی می پرسیدند میگفت: بعافیه و چیزی برآن مزید نمیکرد و غالباً به این قطعۀ خطیب ابی زکریا یحیی بن سلامه الحصکفی در لغز نعش موتی مترنم بود:
اتعرف شیئاً فی السماء نظیره
اذا سار صاح الناس حیث یسیر
فتلقاه مرکوباً فتلقاه راکباً
و کل امیر یعتلیه اسیر
یحض علی التقوی و یکره قربه
و تنفر منه النفس و هو نذیر
و لم یستزر عن رغبه فی زیاره
و لکن علی رغم المزور یزور.
ولادت او به آخر سال 538 هجری قمری بود و در عنفوان شباب بشهر خویش خطیبی میکرد و به سال 572 به مصر شد و در آن وقت میگفت بمقدار بار شتری علوم از بردارد و بر قاضی الفاضل فرودآمد و قاضی او را ب مدرسه خویش در قاهره بتدریس قرآن کریم و نحو و لغت گماشت و بروز یکشنبه پس از نماز عصر بیست و هشتم جمادی الاّخره سال 590 درگذشت و بروز دوشنبه در تربت قاضی الفاضل در قرافه الصغری جسد وی بخاک سپردند و خطیب ابواسحاق عراقی بر وی نماز گذاشت و فیره بسکون یاء مثناه تحتانی و تشدید راء و ضم ّ آن بلغت لاطینی از لغات اندلسی است و مراد آهن باشد. و بعضی نام او را ابوالقاسم گفته اند و کنیت او اسم اوست لکن در اجازات اشیاخ او نام او را ابومحمد القاسم یافتم - انتهی. رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 461 و 462 شود
لغت نامه دهخدا
او از اصحاب ابن مسعود است و از او ابراهیم بن عبید بن رفاعه روایت کند
از روات است. او از ابی کنانه و از او مالک بن دینار روایت کند
لغت نامه دهخدا